شازده کوچولوشازده کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده کوچولو

بدون عنوان

یه وقتایی مثل... وقتی تو روروءکش هی دست و پا میکوبه که بیا منو بغل کن.و تا منو میبینه با شادی مسری و پرهیجانی دستاشو باز میکنه و رو پاهاش می ایسته لنگار یخواد پرواز کنه بیاد بغل من... وقتی بین شیر خوردناش با شیطنت شیر و ول میکنه و تو چشام خیره میشه و میخنده  و زبونشو تا ته در میاره... وقتی آروم آواز میخونه و تو بغلم شیر میره و کم کم پلکاش میفته رو هم و میخوابه... وقتی بغلش میکنم و با خوشحالی لپ منو با دهنی که تا ته باز کرده میخواد بخوره و من در میرم و اونم جیغ جیغ میکنه... واقعا این وقتا حس میکنم قلبم ظرفیت کافی نداره و الانه که وایسه از خوشی!!!
17 فروردين 1392

شیر کوچولو!

جیغ کشان و فریاد زنان از این ور به اون ور خونه میره با رو روءکش و به هرچی دستش میرسه میکشه محکم...! وبعدم سعی میکنه شکارش رو بخوره! --یه دفعه اونقد هوا گرم شده تو این دو روز که با اینکه فقط یه بادی تن رادمهر میکنم از سو کله ش همینجور عرق میریزه. ای خدا الان اسفنده.تابستون چه وضعی داریم ---اخلاقش عوض شده نمیدونم چرا. کسل و بی حوصلست (بعدا معلوم شد به خاطر همین تغییر ناگهانی هوا بوده . این پسرک ما حسابیییی گرماییه )   ...
28 اسفند 1391

بدون عنوان

پسرک دیگه خیلی جدی تر از قبل برای گرفتن اسباب بازیا و وسایل تلاش میکنه ، خیلی دقیق تر از قبل دستشو میبره سمت چیزی که میخواد و بر میداره و البته بعدم میندازه!  امروز بابا ش با قاشق میزد به کاسه و دنگ دنگ صدا در میورد ، پسرک طاقت نیورد و بلخره قاشق رو گرفت و سعی میکرد همونجور صدا در بیاره !  (بیست و هشتم اسفند)
28 اسفند 1391